مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی دکتر شيخ

شعري از احمد اسدي

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

يادواره دكتر شيخ
 

مخام يك سرگذشت خوب بگم مو

از او دكتر معروفم بگم مو

ميون دكترا تك بود و تك بود

انگار دكتر نبود او يك ملك بود

سه چارتا محكمه گوشه كنار داش

ميون همه شا ناخوش قطار داش

چقدر تو مردما داش عز و قربي

تموم مريضاش بود مفت و سربي

به بد خطي اگه او بوده مشهور

ولي بود از تكبر دائما دور

فقيره بود معاف از حق ويزيت

مشستن مريضاش گاهي روي پيت

همش با شوخي هاي سرزبوني

موگفت به مريضه با مهربوني

برو كه تو دگه دردي نداري

به مريضاش مداد اميدواري

بري حق ويزيت نرخي نداش او

كشوهاي ميزشم وامزاش او

كه هرچقدر مريض مقدور او بود

تو دخلش بندازه بيرون بره زود

نه تنها از مريضه پول نمستاند

اوناره گاوقتي همونجه منشاند

هميشه با محبت كارش بود جفت

دواهاشار مداد مجاني و مفت

هميشه با موتور تو كوچه ها بود

بدنبال مريض تو خانه ها بود

اسم او دكتره دكتر شيخ بود

مرتب كار او خير و كمك بود

دعاي مردمااوره نثاره

الهي كه زقبرش نور بباره

اگه گفتم ازو چي كم چي زياد

اساسي برده از او همه جا ياد

 
خواننده : احمد اساسي