مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی دکتر شيخ

دكتر شيخ از ديدگاه مقام معظم رهبري

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

دكتر شيخ از ديدگاه مقام معظم رهبري

دکتر شیخ مظهر واقعی یک پزشک خوب و با وجدان بود

ایشان درباره طبابت و شخصیت اجتماعی دکتر شیخ، فرمودند: در مشهد، کی پزشکی با نام دکتر شیخ داشتیم. اولاً این مرد کی پزشک خوب بود، دو سه تا مطب و گاهی چهارتا مطب داشت. کی مطب طرف سراب یعنی طرف منزل خودش داشت که نسبتاً محله اعیان نشین بود، کی مطب «سرشور ،» که محله ما بود، که محله متوسطین بود و کی مطب هم «پا یین خیابان »، که محله فقرا و غربا بود و این مرد مطبش ملجأ بیچارگان بود. من از دوران کودکی خودم، شاید از 10 - 12 سالگی به او مراجعه داشتیم تا زمانی که بزرگ شده بودم و در جامعه بودم، دکتر شیخ را می شناختم، همیشه هم رفتارش يك جور بود.

اوایل با دوچرخه رفت و آمد می کرد، بعدها که مقداری ترقی کرده بود با موتور س کیلت گازی حرکت می کرد. کی وقتی برای کاری رفتم دنبال او، البته برای کار پزشکی نبود. کی آقای محترمی، کی عالم بزرگی که مشهد آمده بود، خواست کی مطلب مهمی را از ایشان سوال کند. من رفتم، خب دکتر شیخ ما را می شناخت و به ما محبت می کرد. من ماشین داشتم رفتم آنجا، کی فولکسی داشتم گفتم شما را سوار کنم، پیرمرد گفت: شما اگر من را ببرید، بعد که مرا برنمی گردانید. شما برو من با موتور خودم می آیم. یعنی این جوری بود که با موتور خودش همه جا می رفت، البته مطبش هم شلوغ بود، اتاق کار و اتاق انتظارش تقریبا به هم وصل بود، یعنی همینطور در اتاق کار هم جماعتی نشسته بودند. از کیی حال می پرسید، به کیی دستور می داد، برای کیی نسخه می نوشت. هر چی هم که می دادند او نگاه نمی کرد. آن زمان ها خوب حق معاینه خیلی کم بود، دکترها 5 یا 10 یا 12 تومان می گرفتند، ایشان 5 ریال می گرفت. اگر کسی 5 ریال هم کمتر می داد، اصلا نگاه نمی کرد، من این را خودم دیده بودم. البته همه مشهد می دانستند، چیزی نبود که پنهان باشد و خیلی ها هم که پول نداشتند، ایشان با خیلی از داروخانه ها قرارداد داشت، در نسخه اش که خط آن را فقط داروخانه های خیلی ماهر می توانستند بخوانند، در حاشیه نسخه کی علامتی می گذاشت و کی چیزی می نوشت که پول از آورنده نسخه نمی گرفتند.

این واقعیت دارد و چیزهایی است که بنده خودم از نزد کی دیده ام و مردم فقیر و دردمند می ریختند آن جا. این سخت ترین چیزی است که ممکن است برای کسی پیش بیاید، چون نداری را می شود تحمل کرد، آدم گرسنگی می کشد، خب بالاخره روزه که می تواند بگیرد. دو روز آدم چیزی نمی خورد. اگر انسان کی لقمه نانی هم داشته باشد، اما بچه اش مریض باشد، آن وقت دیگر نخوردن معنی ندارد. اینجاست که نقش کی پزشک خوب و با وجدان و طبیعی و نه خیلی مقدس نشان داده می شود که چقدر این نقش مهم است.

 
دکتر شیخ مظهر واضحش بود. مراجعه می کردند به دکتر شیخ و آدم خاطرش جمع بود که پول اگر نداشتیم یا کم داشتیم هیچ مشکلی وجود نداشت. آدم پیش دکتر شیخ می رفت و خجالتی هم نمی کشید و او البته در حاشیه نسخه اش هم چیزی می نوشت.

کوچه دکتر شیخ را که الان هم به نام همان کوچه شیخ در مشهد معروف است و الان هم اگر سوار تاکسی شوید، گمان می کنم از همه جای مشهد شما را می برند کوچه دکتر شیخ. آن زمان ما که اینطور بود، یعنی واقعا در هر کجای مشهد کسی سوار تاکسی می شد و می گفت، کسی نبود که این کوچه را نشناسد. محبت و شهرت این آدم در مشهد اینجوری بود.

دکتر شیخ هم آدم مقدس مآبی نبود و کی تحصیلکرده فرنگی بود و هیچ اصلاً کی ذره نشانة مقدس مآبی و جانماز آبکشی در او نبود. پزشکی از طراز پزشکان همان زمان بود منتها اخلاقش این بود، رفتارش این بود. البته تدین واقعی هم داشت. این را هم می دانستیم. کی وقتی ایشان مریض شد، مریضی سختی پیدا کرد. من یادم نمی رود، در مسجد پدرم که مسجد بازار و مرکز متدینین و مقدسین و مسجد آذربایجانیها بود )مسجد ترکها در مشهد معروف بود(، دعای توسل برای دکتر شیخ گرفتند، با گریه! من یادم نمی رود به نظرم روز ماه رمضان هم بود. کی نفر گفت آقایان، مردم، مومنین، دکتر شیخ مریض است، برایش توسل بگیرید. بنا کردند این جماعت مسلمان با تضرع برای دکتر شیخ دعا می کردند، در حال کیه نه همسایه اش بودند و نه همسایه مطبش بودند.

این حرمت پزشکی و جامعه پزشکی است و برخورد مردم در مواجهه با کی پزشک اینگونه است. البته جور دیگرش را هم ما دیده بودیم. نقطه مقابلش بعضی از پزشکان را دیده بودیم که درست عکس دکتر شیخ، عمل می کردند.